مقاله اطوار مرکز، تحلیلی بر مراتب مفهوم مرکز در معماری فایل ورد (word) دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اطوار مرکز، تحلیلی بر مراتب مفهوم مرکز در معماری فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اطوار مرکز، تحلیلی بر مراتب مفهوم مرکز در معماری فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله اطوار مرکز، تحلیلی بر مراتب مفهوم مرکز در معماری فایل ورد (word) :
مقدمه
برخی مفاهیم در تکوین عالم و پدیدههای هستی همواره حضور داشتهاند. این مفاهیم ژرف را میتوان مبانی و اصولی ازلی و ابدی دانست که چون از نظام سرمدی سنن الهی برخاستهاند، در دایر زمان و مکان محدود نخواهند شد. معماری ایرانیـ اسالمی نیز با تکیه بر قوانین نظام هستی و با تجلی الگوهای کلی آن در جسم و جان خویش، دست به آفرینش مکان زده است.
یکی از آشکارترین این اصول در معماری اسالمی، فارغ از زمان و مکان، تجلی مفهوم «مرکز» در معنا و کالبد آن است. هر آفریده واجد مرکزی است که حیات مادی و معنویاش پیرامون آن معنا مییابد. در هستیشناسی اسالمی، مانند اکثر اندیشههای سنتی، عالم مرکزی دارد که محمل حضور حقیقت است و کل هستی قائم به وجود آن است. عالوه بر حضور مفهوم مرکز در عالم هستی، این مفهوم تا حدی در معماری ایرانیـ اسالمی متجلی شده است که هدف اصلی این معماری را نمایش مرکز چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیرمستقیم دانستهاند )اردالن .)1379 از انتظامهای فضایی مرکزگرا در جسم این معماری گرفته تا تجلی اصل توحید در جان آن، همگی نمایشی از حضور همهجاگستر مرکز در آن است. بر این اساس، یکی از راههای فهم عمیق معماری این سرزمین، فهم «مرکز» و اطوار آن است.
مفهوم مرکز نه تنها در آثار معماری ایران بهوضوح دیده میشود، بلکه در آرای نظریهپردازانی که خارج از بستر فرهنگی ایرانیـ اسالمی در حوز هنر و معماری پژوهش کردهاند، نیز مطرح شده است. در این میان، رودولف آرنهایم2، کریستوفر الکساندر3 و کریستیان نوربرگ شولتس4 مفهوم مرکز را اساس و مبنای نظریهپردازیهای خویش قرار دادهاند.5 تأکید بر مفهوم مرکز از نظرگاههای متفاوت، نمایانگر این است که این مفهوم، محدود به بستر فرهنگ ایرانیـ اسالمی نیست و در طول تاریخ در حوزههای فرهنگی دیگر نیز مفهومی مهم و اساسی بوده است؛ بنابراین، مرکز ازجمله مفاهیمی است که اگر عمیقاً فهم شود، راهی برای آفرینش معماری خوب ورای محدودههای زمانی و مکانی میگشاید.
رودولف آرنهایم که از منظر ادراک بصری به این مفهوم توجه میکند، بیشتر به واکاوی ابعاد صوری مرکز میپردازد. همچنین نوربرگشولتس که با رویکرد پدیدارشناسانه، محیط پیرامونش را فهم میکند، غالباً وجوه غیر بصری مرکز را لحاظ میکند. در این میان، الکساندر بحث خود را از وجوه بصری و مادی مرکز آغاز و با تعمیق اندیشهاش در طول مسیر مطالعاتش در نهایت به وجوه غیرمادی و ماورائی این مفهوم اشاره میکند. با توجه به تفاوت نظرگاه هریک از پژوهشگران مذکور، واکاوی مفهوم مرکز از منظر ایشان، ابعاد گوناگون این مفهوم جامع را روشن میکند.
هر چند ایشان از منظرهای مختلفی به این مفهوم واحد نظر افکندهاند، وجوه مشترکی نیز از خالل سخنانشان یافت میشود. در این نوشتار، سعی شده است که پس از تشریح اجمالی، نظرگاه هریک از نظریهپردازان و مشخصکردن وجوه اشتراک و افتراق آنها، با تحلیل آرای ایشان، انواع مختلف مراکز آشکار شود تا فهم ژرفتری از این مفهوم
عام، در حوز هنر و معماری حاصل آید.
شایان ذکر است که در این مجال، تنها به واکاوی مراتب مرکز از منظر نظریهپردازان مذکور پرداخته میشود و بسط و گسترش این بحث در حوز معماری اسالمی، محتاج پژوهش دیگری است که نوشتار حاضر مقدمهای برای آن محسوب میشود.
.1 مروری بر پیشین تحقیق
رودولف آرنهایم که بهدنبال کشف راز ترکیبات بصریِ ماندگار در طول تاریخ است، پس از مطالعات وسیعش در این زمینه، در آخرین اثر خویش با عنوان قدرت مرکز6، «مرکز» را راهگشاترین مفهوم در نیل به این هدف میداند. وی دو اصل مرکزگرایی و مرکزگریزی را کلید حلّ معمای ترکیبات بصری معرفی میکند و به قدرت مراکز در ساماندهی بصری تصویر و معنابخشی به آن اشاره میکند .)Arnheim 1988(
آرنهایم ابتدا مراکز را در فضای دو بعدی مطرح میکند؛ اما در ادامه، به تأثیر مراکز در فضای واقعی و سه بعدی نیز اشاره میکند. تلقی وی از مفهوم مرکز به تأثیر آن در فضا نیز محدود نمیشود. او معتقد است که مرکزگرایی و مرکزگریزی تنها به حوز ترکیبات بصری محدود نمیشوند، بلکه آنها را اصولی اساسی در هستی میداند که در هم پدیدهها ازجمله انسان وجود دارد.7 به همین سبب، آرنهایم مطالعات خود را فراتر از ترکیببندی اشکال در آثار هنری پی میگیرد و آنها را عمیقاً در ارتباط با علم فلسفه، اسطورهشناسی و علوم اجتماعی میداند و داللتهای ضمنی هریک از این مباحث را در خالل تحلیل و تفسیر آثار هنری دخالت میدهد.
الکساندر نیز در پی رسیدن به معماری مطلوب، سیری را طی میکند و در نهایت، در کتاب سرشت نظم، بدفهمی رواجیافته از نظم در قرن بیستم را منشأ معضالت معماری امروز معرفی میکند ) الکساندر .)1390 وی در ادامه، اید کلیت یکپارچه و مراکز را مؤثرترین راهکار در رفع این مشکل میداند. الکساندر معتقد است که هر پدید طبیعی یا مصنوع متشکل از بیشمار مرکز است و کیفیت آن پدیده وابسته به چگونگی برهمکنش مراکز آن است. به اعتقاد الکساندر، هرچه تعامل مراکز با یکدیگر بیشتر باشند، آن پدیده زیباتر و زندهتر است Alexander 2002, vol 1,( 81 ـ )90؛ بنابراین، او میکوشد با مطالع پدیدههای طبیعی و تحلیل مراکز آنها، راهکارهایی برای تعامل غنیتر مراکز در معماری و آثار هنری بیابد.
کریستوفر الکساندر نیز در ابتدا مرکز را محدودهای بصری میداند که بهوسیل نیروهای مرکزْگرایش محیط اطراف خود را قطبی میکند )Alexander 2002, vol 1(؛ اما بعدها ارتباطی ظریف میان مفهوم وجود و مرکز را مطرح میکند .)Ibid, vol 4( وی کلبهای روی تپه، صدای جویبار در اتاق یا شعاعهای نورانی خورشید را مصادیقی از مفهوم مرکز معرفی میکند .)Ibid, vol 1, 140(
کریستیان نوربرگشولتس که از منظر پدیدارشناسانه به جهان هستی و پدیدههای آن مینگرد، نیز مفهوم مرکز را بهمثاب «مهمترین عامل در تعیین فضای وجودی8 انسان» مطرح کرده است )نوربرگشولتس 1381، .)33 نوربرگشولتس معتقد است که فراگیرشدن نگرش علمی به محیط )که نتیج آن بهوجودآمدن نظام عملکردگرایی است( موجب شده که در دور جدید، بشر فضا را متجانس و همگن ادراک کند؛ برخالف تصور رایج در دورانهای پیش که فضا همواره جهتدار و غیرهمگن بوده است. وی علت این تغییر نگرش نسبت به فضا را رخت بربستن ویژگیهای کیفی از آن میداند. نوربرگشولتس مراکز موجود در فضا را متضمن صیانت از این کیفیات میداند و از اینرو، معتقد است مراکز میتوانند ساختار فضای متجانس را به نفع خود در هم شکنند و به ایجاد خوانایی، احساس تعلق و هویت در محیط بپردازند )همو 1382، .)54 از منظر نوربرگشولتس، «فضا بهصورت موضعی و عینی تمرکز یافته» است )همو 1353، .)29
شایان ذکر است که هریک از نظریهپردازان، در انتهای سیر اندیش خویش و پس از تمسّک به راهحلهای گوناگون برای پاسخ دادن به پرسش خود، در زمان پختگی و کمالیافتگی اندیشهشان به مفهوم مرکز روی آوردهاند؛ لذا تأمل و تفکّر دربار این مفهوم، ّموجه و مفید است.
دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93
117
دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93
.2 جوهر مفهوم مرکز
با تعمق در آرای محققان مذکور روشن میشود که وجه اشتراک تمامی آنها، توجه به نیروها و بردارهایی است که توسط مراکز در فضا ظاهر میشوند و به قطبیکردن آن میپردازند. از منظر ایشان، بهرهگیری از مرکز، یکی از راهکارهای اساسی برای درهمشکستن فضای همگن و جهتدارکردن آن است؛ لذا همگی در تبیین مرکز به بردارها یا نیروهایی اشاره میکنند که یکنواختی فضا را درهم میشکنند و نوعی مرکزیت در اطراف خود ایجاد میکنند. پس بهطور کلی، با رجوع به آرای نظریهپردازان، فارغ از تفاوت منظر هریک از ایشان، جوهر مفهوم مرکز را میتوان مفهوم نیرو دانست.9 اما نوع و محیط اثر نیروهای مراکز با توجه به نظرگاههای گوناگون متفاوت است؛ مثالً آرنهایم که در حوز
ادراک بصری به مفهوم مرکز توجه کرده است، غالباً این نیروها را از نوع نیروهای ادراکی و بصری معرفی میکند .)Arnheim 1988, 1-15( الکساندر نیز از همین باب وارد میشود و به نیروهای مراکز در ترکیبات بصری اشاره میکند. اما وی در نهایت، از این حوزه فراتر میرود و نیروی مرکز را نوعی جاذب فطری معرفی میکند که سبب ایجاد احساس قرابت میان مرکز و مخاطب میشود .)Alexander 2002, vol 4, 63-66( عالوه بر این، هرچند نوربرگشولتس هم جوهر مرکز را مفهوم نیرو میداند، این نیروها را جامعتر از نیروهای بصری ّمدنظر آرنهایم میداند و آنها را بهمثاب عوامل اصلی تکوین و ادراک هستی معرفی میکند )نوربرگشولتس 1381، 33 ـ .)43
.3 مراتب مفهوم مرکز
هرچند نظریهپردازان همواره از واژ مرکز10 استفاده کردهاند، انواع )یا بهتعبیری مراتب( متفاوتی از مفهوم مرکز را در ذهن خویش دارند. نظریهپردازان مذکور بهندرت تقسیمبندی مشخصی از مراکز ذکر میکنند که بتوان این انواع را شناخت؛ لذا در این بخش سعی میشود که با تأمّل بر جمالت ایشان و مقایسه و تحلیل مضمونی آنها این مراتب استخراج، نامگذاری و شرح داده شود. طبیعی است که اندیش پشتیبان و جهانبینی اسالمی نگارندگان در این تحلیل، نقشی زمینهای داشته است. تدوین و نامگذاری این مراتب ماحصل تحلیلها و برداشتهای نگارندگان از سخنان نظریهپردازان مذکور است و ادعایی در ذکر جامع مراتب مراکز وجود ندارد. با تعمّق بیشتر در سخنان نظریهپردازان دیگر و آثار معماری، شاید بتوان مراتب دیگری از مفهوم مرکز را یافت.
شایان ذکر است که نظریهپردازان مذکور در تدوین این تقسیمبندی، نقشی یکسان نداشتهاند؛ مثالً الکساندر به جنبههای متنوعتری از این مفهوم اشاره کرده؛ درحالیکه حوز بحث آرنهایم محدودتر است. در ضمن، هرچند معیار اصلی این تقسیمبندی با رجوع به آرای نظریهپردازان مذکور پدید آمده است، به فراخور نیاز از آرای محققان دیگر نیز در بسط موضوع استفاده شده است.
811 3 ـ .1 مرکز حقیقی
با تأمل در آرای نظریهپردازان، بهنظر میرسد که گاهی منظور ایشان از واژ مرکز، همان مرکز حقیقی هستی است که غالباً موضوع بحث ادیان است. عالم حقیقتاً کانونمند است.11 در اکثر ادیانی که بیشتر به جنبههای عرفانی و باطنی توجه دارند و در پی آشکارکردن الگوهای اصیل در عالم هستند، مرکز از مباحث کلیدی عرفان آنهاست. 12مرکزگرایی عالم در طرحهای کیهانشناسی بهجامانده از عرفای اسالمی نیز مشاهده میشود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]